هیچ اطلاعات خاصی در دست نیست که غذا کی به وجود آمد و اساسن آدمیزاد چه زمانی متوجه شد که میتواند غذا بخورد ولی به هر حال از یک وقتی به بعد انسانهای اولین که حتی لباس هم نداشتند، شروع کردند به خوردن گیاهان دور و برشان. آن وقتها زمین هم سرسبزتر بود و لابد همینطور که این طرف و آن طرف میرفتند، گرسنهتر هم میشدند.
بعد معلوم نیست از کجا یاد گرفتند شکار کنند و کم کم اولین کبابهای جهان را خوردند. متاسفانه توی هیچ کتاب تاریخی نیست که اولین آشپز جهان چه کسی بود و چی را با چی قاطی کرد و کدامها را پخت و کدامها را خام گذاشت. توی موزهها هم که ببینید پر از ظرف و ظروف و قابلمه است بدون این که بفهمیم کدام یکی اولین ابزار پخت و پز دنیاست. انگار آشپزی تنها نوآوری جهان باشد که خیلی یک دفعه و ناگهانی اتفاق افتاده.
اینها را این طرف و آن طرف خواندیم و شنیدیم. اما خُب داستان برای خیلی قبلتر از این بوده که به راحتی باور کنیم. ولی خوشبختانه توی همین روزگاری که ما زندگی میکنیم، آشپزی خیلی گسترده شده و غذاها تنوع بسیار زیادی دارند و حرفهای زیادی برای گفتن هست.
تازه، حتمن خبر دارید که غذا، بیشترین انرژی مصرفی جهان است. در واقع به طور متوسط هر کدام از ما روزانه هزار کالری انرژی از راه خوردن وارد بدنهامان میکنیم و این حدود هفتاد درصد از نیرویی است که برای زندگیکردن احتیاج داریم. کنار اینها باید ارتباط روانی و حسی ما به غذاخوردن را هم اضافه کرد: درک کردن لذت یک بوی دلرُبای اشتهابرانگیز، یک خوراک خوشمزه و یا یک نوشیدنی خوشایند به اندازهای قدرت دارد که لبخند عمیق بزنیم و از دنیا راضی شویم.
من و مرضیه قصد داریم اینجا در مورد این انرژی هفتاد هشتاد درصدی جهان حرف بزنیم. بیشتر هم چی؟
- ریزهکاریهایی برای خوشمزهبازی.
No comments:
Post a Comment